بچه : مامان چه جوری میشه یه مرد خوب پیدا کرد؟ اصلا تو چه جوری با بابا آشنا شدی؟
مامان : مامان جان ، مرد خوب هر جایی پیدا نمیشه.....من خودم زمانی که همسن تو بودم میخوابیدم تو مسنجر.....هی با این پسر هی با اون پسر حرف میزدم....دوست اجتماعی بودیم.....من میگفتم اونا میخندیدن......اونا میگفتن من میخندیدم......من خیلی زرنگ بودم خوباشونو واسه خودم نگه میداشتم......یه سری معیار داشتم......که نتونستم طبق اون معیارا تو مسنجرکسی رو پیدا کنم......رفتم تو إف بی.....دیدم بابا تا حالا کجا بودم ، کاش زودتر تو این خراب شده أکانت می ساختم......یه پافی های جیگر میگری بودن که نگو و نپرس ......گوره بابای مسنجر.....آدم می تونست هفت نسل اینور اونورترشم پیدا کنه.....خلاصه یه سری پیشنهادا شد و من بالاخره کیس مناسبمو پیدا کردم......یه پسره خوشگل و پولدارو با کلاس و تحصیل کرده عاشقم شد و الان تو شدی حاصل یه عمر زندگی......چی از این بهتر؟؟؟!
بچه : وای ی ی ی مامان چه داستان خوبی ی ی ی....چه جالب با بابا دوست شدی.....پس اجازه میدی منم برم عضو إف بی بشم؟؟؟
مامان : آره عزیزم اما من دوستای بی عرضه ایی هم داشتم که هیچکاری نتونستن برای خودشون کنن......هی بهشون میگفتم 4 تا عکس خوشگل از خودتون بذارید شایدم یه فرجی شد......میذاشتنااااا اما احمقا رتوش نمیکردنش... حالا تو... فقط حواست باشه خوباشونو سوا کن، با من مشورت کن بگم با کدومشون قرار بذاری.....
بچه : چشم مامان عزیزم.....فقط چیکار کنم اون خوبشون عاشقم شه و بیاد سراغم؟؟
مامان: اونو بسپر به مامان.....ناسلامتی اینکاره بودمااااااااااا......
بچه: حالا نمیشه یه چند موردشو به منم یاد بدین؟؟؟
مامان : چون دختره خوبی هستی و به حرفام خوب گوش میکنی چرا که نه عزیزم......تو باید خیلی مهربون باشی.....مغرور باشی......خودتو دختر خوبی جا بزنی که پسره دلش بره......چند بار با هم برین بیرون بگردین کم کم بهت عادت میکنه و عاشقت میشه.......اون موقع تو بردی دخترم....اون میاد سراغت و همش دلش برات تنگ میشه.......هی میگه دیوونتم و از اون حرفای عاشقونه.....فقط یادت باشه همیشه باید لبخند رو لبات باشه....که اون عاشق ریتم خنده هات شه........نذاری عصبانی شه و از دستت ناراحت ، چون اون پسره خوبیه و بپره دیگه پریده....
بچه: آخ جووووون.......
مامان : فقط حواست باشه عین باباتو پیدا کنی هاااااااا.....
مامان و بچه:
نظرات شما عزیزان:
|